به گزارش سراج24،از ابتدای سال جاری انتشار دو مساله بیشترین بازتاب را در میان افکار عمومی داشته است؛ فیشهای نجومی و املاک نجومی که پرونده اول مربوط به دریافتیهای نامشروع صدها میلیون تومانی مدیران دولتی و پرونده دوم بحث واگذاری برخی املاک به مدیران شهرداری تهران بود.
در این مقام بر آن نیستم که قضاوتی در رابطه با این دو پرونده داشته باشم زیرا هر دو پرونده از سوی محاکم قضائی در حال پیگیری است و در صورت منتهی شدن به نتیجه از سوی مسئولان ذیربط منتشر خواهد شد.
مسالهای که در این مجال پرداختن به آن را لازم میدانم مجموعه اتفاقاتی است که پس از بازداشت فرد منتشر کننده گزارش مخدوش یک کارشناس سازمان بازرسی از واگذاری املاک در شهرداری تهران رخ داده است.
«یاشار سلطانی» فردی است که پس از دریافت این گزارش از حکیمی پور(عضو شورای شهر تهران) اقدام به انتشار آن کرد که موجب مسدود گردیدن سایت اینترنتی متعلق به وی و همچنین بازداشت وی شد.
در ایام بازداشت وی هرچند انتظار میرفت مجامع ضد انقلاب به پشتیبانی تمام قد از وی بپردازند اما برخی برادران عزیز انقلابی و عدالتخواه نیز با حضور در منزل پدری وی از این فرد حمایت کرده و اقدام مدیرمسئول سایت "معماری نیوز" را در انتشار گزارش مخدوش املاک واگذار شده را نوعی "مقابله با فساد" و "عدالتخواهی" قلمداد کردند!
در روزهای اخیر یک کانال تلگرامی سندی را منتشر کرد که یاشار سلطانی در ایام فتنه 88 ، تصویری موهن علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی را بر روی صفحه شخصی خود در فیس بوک بازنشر داده که به آسانی ریشه فکری و هویت اعتقادی این فرد در رابطه با حکومت مستقر در کشور را نشان میدهد( البته تا پیش از انتشار این سند در کانال تلگرامی؛ این تصویر همچنان بر روی صفحه شخصی این فرد در فیس بوک قرار داشت که بلافاصله اقدام به حذف آن کرد!)
خطر بزرگی که در ابتدای این مقال به آن اشاره کردم در همینجا هویدا میگردد و آن هم چیزی نیست جز از میان رفتن خطوط و مرزبندی میان علاقهمندان به جمهوری اسلامی مخالف فساد و مخالفان این نظام!
دوستان و برادران عدالتخواه در این زمینه تکلیف خود را مشخص کنند که آنها چگونه حاضر هستند با فردی که اینگونه عداوت خود را با جمهوری اسلامی نشان داده اکنون در یک صف قرار بگیرند؟
آیا به صرف انتشار یک گزارش و یا دهها گزارش درباره فساد از سوی فردی میتوان وی را "فردی عدالتخواه" قلمداد کرد بدون آنکه به بررسی هویت سیاسی و خواستگاه فکری او پرداخت؟
اگر صرف "عدالتخواهی" بدون "مرزبندی با مخالفان جمهوری اسلامی" توجیه این مساله است باید این مساله را بازخوانی کرد که مارکسیستها، سوسیالیست ها و...گرچه بسیار ادعای عدالتخواهی داشته و عمیق ترین مباحث مربوط به عدالت را طرح کردند اما چرا نتوانستند در ادامه مسیر خود موفق باشند؟
جواب این پرسش آسان است چون این جریانات به دنبال عدالت منهای ولایت در کشور ما بودند همین مساله موجب گردید خروجی آنها سازمان منافقین و فرقان از آب در بیاید!
بنابراین چگونه میتوان میان افرادی که دلبسته نظام اسلامی هستند اما نسبت به مفاسد رخ داده در برخی نهادها معترض بوده و به دنبال اصلاح آن هستند با افرادی که این نظام مظلوم را به آسانی "جنایتکار" لقب میدهند اجتماع ایجاد کرد؟
از نکات قابل تامل در منش فکری این فرد که اقدام به اهانت به نظام جمهوری اسلامی کرد، انتشار یک یادداشت در بیان علت عدم حضور خود در برنامه چند روز پیش دانشگاه امیرکبیر با موضوع «مبارزه با فساد اقتصادی» بود که در پایان آن ابراز امیدواری کرده که" پرچم مبارزه با مفاسد اقتصادی که توسط رهبر انقلاب برافراشته شده آنقدر معزز و گرانسنگ باشد که بنده در رهروان این طریقت، کوچکترین طالب باشم"! یعنی از سوئی خود را دغدغهمند و پیگیر مطالبات رهبر معظم انقلاب جا زده و از سوی دیگر چندی پیش همین نظام را مورد توهین خود قرار داده بود!
این سوالات و برخی سوالات دیگر اگر پاسخ روشن و درستی به آن داده نشود این نگرانی را به وجود میآورد که با از بین رفتن خطوط و مرزبندی میان عدالتخواهان واقعی و بدلی در آینده نه چندان دور سرنوشت برخی مدعیان عدالتخواهی که امروز باید آنها را در جریانات معاند با نظام مقدس اسلامی پیدا کرد، به وجود بیاید.
در این میان بازخوانی ماجرای تاریخی شروع اختلاف آیت الله مصباح یزدی و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی شاید بتواند از علت ضروری بودن "مرزبندی" و "حفظ خطوط قرمز" میان موافقان و مخالفان نظام پرده بردارد.
منبع:فارس